پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

گل پسر مامان

یادداشت های مادرانه

سلام امروز پرهام ١٤ روزشه  ،١٤ روز که عین ١٤ ماه گذشت ولی بازم ٧روز اولش خوب بود ولی ٧روز بعدش سخت از روز سوم تا پنجم پسملم در بیمارستان بود که من و پرهام در این دو روز همدیگر را شناختیم . در هفت اول پرهام شبها راحت ٣ ساعت را بعد یه شیر خوردن نیم ساعته می خوابید و مامان مریم هم پوشک را عوض می کرد .تا نافش افتاد در ٧روز دوم بی خوابی ها شروع شد . دکتر بردمش گفتم شیر ندارم . دکتر گفت :شیر داری خبر نداری .بچه ها خودشون می دونند که شبها شیر مامانشون زیادتره بیشتر شبها بلند میشن . هم محبت مادر را می خوان  هم شیر مادر را !!!!!  و در این ٢ ماه سریع ترین رشد را دارند باید تحمل کنی . وگرنه با شیر خشک مشکلات...
3 فروردين 1392

اولین برف بهاری

به نام خدا اولین برف بهاری که پرهام در ٢١ ماهگی دید روز ١٦ اسفند بود . واقعا آسمون قاطی کرده بود . توی ماه دی و بهمن هوا خیلی گرم شده بود . یه بارانکی میبارید تمام . ولی درست بعد از درختکاری اینجوری برف نشست . و پرهام خان ما گیر داده بود میگفت مامان بریم برف بخریم از آقاهه. خلاصه با مکافات صبر کرد و صبحانه خورد . تندی حاضرش کردیم رفتیم حیاط برف بازی . حالا بریم ادامه مطلب برای دیدن عکسهای  اولین برف بهاری٩١  ١٣   البته قبلش چند تا عکس با هم ببینیم         ...
3 فروردين 1392

مادر

بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه.  اما زمان تولد، یک زن تا 57 واحد درد رو احساس می کنه  این معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوانه! مادرتون رو دوست داشته باشید ...   مادر دوستت دارم ...
30 بهمن 1391

نمایشگاه کیتکس (نوزاد -کودک -نوجوان)

سلام دوهفته پیش مامان پریسا و بابا علی تصمیم گرفتیم بریم نمایشگاه کیتکس . مای خوش خیال فکر میکردیم آه الان تا بریم الان عمو هم اونجاست . رفتیم دیدیم اصلا نمایشگاهی در کار نیست ضایع شدیم بدجور . گفتن هفته بعده دوباره هفته بعد شال و کلاه کردیم و رفتیم نمایشگاه ولی عمویی   نبود . جایش خالی بود . از یه فروشنده که تمام محصولات عمو ( کتابها و عمو کارت - ...)  را می فروخت سوال کردم . امسال عمو پورنگ نمیاد ؟ گفت شاید یه روزی بیاد سر بزنه و زود بره معلوم نیست . شایدم نیاد . خلاصه متاسفانه تمام کتابها و کارتها گروه سنی پرهام نبود ولی انقدر گرون بودن که یه بن بن بن و یه جورچین و یه کتاب ساعتی برای پرهام خریدیم بگذری...
30 بهمن 1391

ما آمدیم با دست پر

سلام بعد از یک  غیبت صغری  آمدیم که بنویسیم . دوباره بریم تو غیبت کبری  یعنی برای بعد از عید سال 92  خیلی کارها کردیم خانه تکانی کردیم  البته خانه تکانی صغیر . کبیرش مونده برای پرهامی  تقویم (فصلی  و سال نامه تک برگی )سال نو زدیم  با هزینه هنگفت . بریم برای خلاصه ای از خانه تکانی و نمایش تقویم سال نو خونمون خیلی کثیف بود از عهده من خارج بود باید گند زدایی میشد آشپزخانه تا برای سال نو فقط یه تمیز کاری مختصری بمونه.از اینرو از یه نفر کمک خواستیم . دو روز طول کشید . شب آخر یادمون رفت نردبان را جمع کنیم  . داشتم ظرف میشستم بابایی هم تلویزیون میدید . صدای پرهام هم از گوشه و کنار خانه می ...
21 بهمن 1391

آموزش رنگها

بسم الله   چند وقت پیش داشتم به پرهامی آموزش رنگ میدادم البته پسرم رنگ هارو بلده مثل قرمز - آبی -سبز -زرد صورتی نارنجی سفید و سیاه ولی خواستم حرفه ای تر بشه مثلا گفتم : پرهامی این زرده پررنگه این سبز پررنگه این آبیه پررنگه  حالا این چه  ر نگیه : پرهامی گ ف ت این آبیه پورنگیه همه چی به پورنگ ختم میشه . مثل اسم و فامیلش یکبار تو دهنش افتاده بود البته من خوشم می اومد بگه ولی خودش از یادش رفت میگفتیم اسمت چیه : میگفت پرهام پورنگی . می گفتم نه بده درست بگو میگفت : پرهام داوری پورنگی   ...
21 بهمن 1391

لوپن -خوایش

پرهام اینروزا هر چی بخواد در اسرع وقت براش مهیاست   فقط با این دو تا کلمه سحر آمیز . هر کسی بشنوه حتی ممکنه  مست و پاتیل بشه و چاقو هم دستش بده   لٌپن – خوایش(لطفاً-خواهش)   هر چی بخواد مثل _گوشت کوب – کنترل – اسپری –سی دی های مهم – اسپری – اودکلن – موتور ها و ماشین ها و آدم آهنی های تو ویترین – ساعت های دیواری  مچی   بغل کردنش و خلاصه هر چی بخواد   یه بار به مامان مریم گفت: بغل مامان مریم گفت : مامان جان پام درد میکنه شما سنگین شدی پرهام هم با گردن کج و لب و لوچه آویزون گفت : لوپن – خوایش  و پیروز شد . ...
21 بهمن 1391

کشتله پرانی و .....

آخرین  کاری که پرهام از برنامه 10006016  یاد گرفت کشتله بود . با شکمش دورخیز میکنه میزنه به من بابا علی . ما هم مسلماً باید خودمون رو شوت کنیم اطراف و الکی بخندیم . واگر نخندیم میگه : مامان خنده  کن هنر دیگر پرهامی  که از سلطان یاد گرفته اینه که هر کسی که چیزی را وسط اتاق بندازه  و بره بهش میگه:  خونیو کثیف نچٌن  (خونه رو کثیف نکن ) ولی همه اینها در حد شعاره چون خودش منبع تمام به هم ریختگی هاست . دیشب جمعه خونه رو ترکونده بود . بهش میگم : پرهام خونه رو کثیف نکن .  نگاه میکنه میگه : هه هه خنده . ( یعنی مرسی از یاد آوری)  الان حدود 7-8 ماهه عمو پورنگ یکسره  در حال پخشه میگم یکسره یع...
21 بهمن 1391

پرهام شیرین زبون من

سلام امروز میخوام تا جایی که ممکنه از این شیرین زبونی های گل پسری بگم چون هر روز داره به تعدادش اضافه میشه . این پرهام  به خودش میگه پسره به هاپوش میگه بچه بشین اسم عروسک خرشو   گذاشته  توماس ( همون کارتون قطار ابیه)          تمام فعل ها را جوری میگه آدم خنده اش می گیره: بده بخوریم - بیتو یعنی بیاتو - برو خونتون - بیشین - نگو - ننداز- بینداز- بیده - نچون یا نتون =نکن        بکش    بو خون=بخون                   &n...
3 دی 1391