پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

گل پسر مامان

ماه اول تا نهم

پسر قشنگم : گفته بودم من و بابا روز شماری می کردیم که تو بیایی تو دلم . یه روز بابائی گفت : پریسا جون، من باید یک ماه برم ماموریت (ترکیه) مواظب خودت باش  تا من برگردم ؛مامان  هم قول داد و گفت : تو هم همینطور؛ بعد بابایی دوباره گفت : ایشالله وقتی برگشتم بهم بگی یه نی نی خوشگل تو دلته! قند تو دل مامانی آب شد و از ته دل دعا کرد خدا کنه. بیست روز از رفتن بابائی گذشت ،دیگه مامان طاقتش تمام شد دلش خیلی تنگ شده بود ولی هنوز به اومدن بابائی دو هفته مانده بود . مامانی یه حالی داشت دلتنگ و مضطرب ؛ همیشه یه چیزی تو دلش می گفت : شاید این ماه نی نی تو دلت باشه,حتماً هست حتماً هست. مامان می ترسید طرف بی بی چک بره ،هنوز یه بی بی ...
5 شهريور 1392

مادر

بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه.  اما زمان تولد، یک زن تا 57 واحد درد رو احساس می کنه  این معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوانه! مادرتون رو دوست داشته باشید ...   مادر دوستت دارم ...
30 بهمن 1391
1