سه ماه گذشت امروز سه ماهه شدم . مامان پری یه تغییر کوچولو در وبلاگم داد ،یادش رفته بود از طرف من خاطره بنویسه که کجاها رفتم و چکارا کردم . عیب نداره الانم دیر نشده تازه سه ماهمه ،١٥٠ سال دیگه مونده ،وقتی رفتم مدرسه خودم باید بقیه شو بنویسم . حالا یه خلاصه کوچولو از سه ماهی که گذشت با اجازه مامانم میگم : مامانم اوایل زیاد بچه داری بلد نبود خب تقصیری هم نداره ،ولی ماشالله روز به روز داره بهتر میشه . مامانم خدا وکیلی صبر ایوب داره شب تا صبح ٢ ساعت یه بار شیر میخورم ،صبح هم سحر خیزم ولی مامانی انقدر خوابش می اومد گریش گرفته بود ، دلم براش سوخت یه ربع خوابیدم و اون کلی از من تشکر کرد . بابایی هم ماه اول کار...