پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

گل پسر مامان

عید نوروز 1392

سال 1392مبارک   بوی باران                         بوی سبزه                     بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید                            برگهای سبز بید         عطر نرگس&nb...
3 ارديبهشت 1392

جشن بزرگ شدن پرهام

جشن بزرگ شدن پرهام     این گل پسری ما یه دو سه روزی میگفت : کیک تبلد (تولد) بگیریم با شمع فوت کنیم دست بزنیم . تا اینکه یه هفته گذشت و من در تاریخ 26 فروردین (22 ماهگیش ) براش جشن گرفتم . هم ماهگرد تولدش باشه و هم جایزه این کار بزرگش . یعنی همون خداحافظی با شیر مادر .   پسر گلم ایشالله همیشه شاد باشی . وقتی در کیک را براش باز کردم با اینکه اندازه یه حبه قند از کیک هم نخورد (یعنی اصلا دوست نداشت)  ولی یه جیغ خوشحالی کشید که تو دلم گفتم کاشکی همیشه جیغ خوشحال انگیزی میزدی . هی میگفتی : وای وای چه کیک بزرگی . انقدر بالا سر کیک با آهنگ عشقت در قندون لب خندون (عمو پورنگ) رقصید...
1 ارديبهشت 1392

خاطرات سال اخیر پرهام

سه ماه گذشت امروز سه ماهه شدم . مامان پری یه تغییر کوچولو در وبلاگم داد ،یادش رفته بود از طرف من خاطره بنویسه که کجاها رفتم و چکارا کردم . عیب نداره الانم دیر نشده تازه سه ماهمه ،١٥٠ سال دیگه مونده ،وقتی رفتم مدرسه خودم باید بقیه شو بنویسم . حالا یه خلاصه کوچولو از سه ماهی که گذشت با اجازه مامانم میگم : مامانم اوایل زیاد بچه داری بلد نبود خب تقصیری هم نداره ،ولی ماشالله روز به روز داره بهتر میشه . مامانم خدا وکیلی صبر ایوب داره شب تا صبح ٢ ساعت یه بار شیر میخورم  ،صبح هم سحر خیزم  ولی مامانی انقدر خوابش می اومد گریش گرفته بود ، دلم براش سوخت یه ربع خوابیدم و اون کلی از من تشکر کرد . بابایی هم ماه اول کار...
3 فروردين 1392

یادداشت های مادرانه

سلام امروز پرهام ١٤ روزشه  ،١٤ روز که عین ١٤ ماه گذشت ولی بازم ٧روز اولش خوب بود ولی ٧روز بعدش سخت از روز سوم تا پنجم پسملم در بیمارستان بود که من و پرهام در این دو روز همدیگر را شناختیم . در هفت اول پرهام شبها راحت ٣ ساعت را بعد یه شیر خوردن نیم ساعته می خوابید و مامان مریم هم پوشک را عوض می کرد .تا نافش افتاد در ٧روز دوم بی خوابی ها شروع شد . دکتر بردمش گفتم شیر ندارم . دکتر گفت :شیر داری خبر نداری .بچه ها خودشون می دونند که شبها شیر مامانشون زیادتره بیشتر شبها بلند میشن . هم محبت مادر را می خوان  هم شیر مادر را !!!!!  و در این ٢ ماه سریع ترین رشد را دارند باید تحمل کنی . وگرنه با شیر خشک مشکلات...
3 فروردين 1392

نمایشگاه کیتکس (نوزاد -کودک -نوجوان)

سلام دوهفته پیش مامان پریسا و بابا علی تصمیم گرفتیم بریم نمایشگاه کیتکس . مای خوش خیال فکر میکردیم آه الان تا بریم الان عمو هم اونجاست . رفتیم دیدیم اصلا نمایشگاهی در کار نیست ضایع شدیم بدجور . گفتن هفته بعده دوباره هفته بعد شال و کلاه کردیم و رفتیم نمایشگاه ولی عمویی   نبود . جایش خالی بود . از یه فروشنده که تمام محصولات عمو ( کتابها و عمو کارت - ...)  را می فروخت سوال کردم . امسال عمو پورنگ نمیاد ؟ گفت شاید یه روزی بیاد سر بزنه و زود بره معلوم نیست . شایدم نیاد . خلاصه متاسفانه تمام کتابها و کارتها گروه سنی پرهام نبود ولی انقدر گرون بودن که یه بن بن بن و یه جورچین و یه کتاب ساعتی برای پرهام خریدیم بگذری...
30 بهمن 1391

پرهام شیرین زبون من

سلام امروز میخوام تا جایی که ممکنه از این شیرین زبونی های گل پسری بگم چون هر روز داره به تعدادش اضافه میشه . این پرهام  به خودش میگه پسره به هاپوش میگه بچه بشین اسم عروسک خرشو   گذاشته  توماس ( همون کارتون قطار ابیه)          تمام فعل ها را جوری میگه آدم خنده اش می گیره: بده بخوریم - بیتو یعنی بیاتو - برو خونتون - بیشین - نگو - ننداز- بینداز- بیده - نچون یا نتون =نکن        بکش    بو خون=بخون                   &n...
3 دی 1391

پرهام در گاوداری

پرهام هم باید مثل دایی و بابا و عمو  و تمامی بستگانش  که 30 سال پیش سوار تراکتور میشدند و بازی میکردند و عکس می انداختند باید ایشون  هم یه عکسی با گاو ها وترکتور داشته باشه . ناسلامتی از خاندان داوری هاست. منتها وقتی سوار تراتو(تراکتور)شد دیگه ول نکرد .گاو اخ شد . نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار ...
22 آذر 1391

پارک شهر

یک روز جمعه بود . مامان پریسا خونه کار داشت و بابا علی هم طبق معمول 2 ساعت رفت سر کار سر بزنه بیاد . مامان مریم و بابا محسن تصمیم گرفتند پرهام ببرند پارک شهر بازی کنه. زیر زبون پرهام خان مزه کرد و یکشنبه ظهر هم دوباره بقول پرهام دواره رفت پارک شهر . چون نه دوربین برده بودم نه موبایل نتونستم عکس بگیرم . برای همین فقط عکس های روز جمعه را میذارم. بقیه در ادامه مطلب پرهام داره دید میزنه یه وقت کسی نیاد یه سنگ بندازه تو آب داره به پنگوئن هم شکلات میده کمر تمساح شکست  دوباره اردک ؟ این غازه یا اردک؟   ...
22 آذر 1391
1