پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

گل پسر مامان

سفر به رامسر (در 23 ماهگی)

سه شنبه ساعت 4 بعد از ظهر حرکت کردیم بسوی شمال .دفعه قبل پرهام 1 سال 4 ماه داشت . یعنی ماه مهر 1391 و اینبار 23 ماهشه . دیگه تو ویلا بند نبود فقط حیاط و برکه و دریا را دوست داشت . عوروابه چیست؟ . . . . .. . . .. بله درست حدس زدید یعنی قورباغه .چون پرهام نمی تونه بگه ق میگه عوروابه . اون برکه ای که نزدیک ویلا بود شبها صدای قورباغه هاش بلند میشد و پرهام می رفت سنگ میزد تو سر قورباغه هاش . یک جای جدید دیگه هم رفتیم چون هوا سرد بود و دریا طوفانی رفتیم خوض گنده ( ببخشید همون اب گرم رامسر) با اینکه خیلی بی نظم هرکی هر کی بود ولی پرهام یواش یواش خوشش اومده بود اولش میترسید و دیگه موقع تعطیلی استخر ول کن نبود . بگذریم که خودمون سرما خوردیم...
28 ارديبهشت 1392

سفر به شمال(رامسر)

این اولین سفر پرهامی به شمال بود . همراه مامان  مریم وبابا محسن . رفتنی در ماشین خیلی پسر گلی بود . میدونست که باید بشینه یا بخوابه تا برسه ولی امان از برگشتن بیشتر از ١ ساعت دیگه در ماشین بند نبود . دیگه ماشین سورای ددر محسوب نمیشد. باید پیاده میشد یه گشت میزد تا خستگی پاش در بره . خلاصه اینکه صبح راه افتادیم و شب رسیدیم . از موج دریا به شدت میترسید و حتی نزدیکش هم نمیشد. تا بالاخره به زور و گریه بردیمش تو آب.   واینک ادامه ماجرا را همراه عکس توضیح میدم. نشانگر موس را روی عکس بگذارید با ما باشید در ادامه مطلب . زله آفتابه ایجا پرهام عشقش شده سنگ انداختن در رود خانه   ...
12 آذر 1391
1