سفر به شمال(رامسر)
این اولین سفر پرهامی به شمال بود . همراه مامان مریم وبابا محسن . رفتنی در ماشین خیلی پسر گلی بود . میدونست که باید بشینه یا بخوابه تا برسه ولی امان از برگشتن بیشتر از ١ ساعت دیگه در ماشین بند نبود . دیگه ماشین سورای ددر محسوب نمیشد. باید پیاده میشد یه گشت میزد تا خستگی پاش در بره . خلاصه اینکه صبح راه افتادیم و شب رسیدیم . از موج دریا به شدت میترسید و حتی نزدیکش هم نمیشد. تا بالاخره به زور و گریه بردیمش تو آب. واینک ادامه ماجرا را همراه عکس توضیح میدم. نشانگر موس را روی عکس بگذارید با ما باشید در ادامه مطلب . زله آفتابه ایجا پرهام عشقش شده سنگ انداختن در رود خانه ...