عكسهاي روزهاي اول مدرسه
اینجا میخوام خاطرات مربوط به پرهام در طول مدرسه رفتنش بگم مثلا این پست کلا برای کلاس اولشه
تاریخ نمیزنم تا الان چون نمیدونم دقیقا چه روزیه
ماه مهر ۱۳۹۶
تقریبا اوایل ماه مهر دو هزار تومن پول دادم بهش از بوفه خوراکی بخره وقتی رسید به مدرسه گفتگوی دو همکلاسی رو شنیده
<نمیشناخته که اصلا تو کلاس خودشون هستن یا نه کی بودن چه شکلی بودن هیچ یادش نمیاد > یکی به دیگری گفته : -پول میخوام -چقدر ؟ - ده هزار تومن -میخوای چکار -لازم دارم -ندارم و اینجا بود که پرهام به کمک همنوعش میشتابد
بیا این پول مال تو من نمیخوامش فقط عصبانی نشو - دستت درد نکنه - مشکلت حل شد - اره مرسی
من :
بابا علی
پرهام
روز بعد
مامان ؟
جونم ؟ -امروز یکی به پام لگد زد پام داغون شد دوستم گفت چرا میزنی گفت بریم دعوا رفتن دعوا
من
بابا علی
چهارشنبه هجده مهر
بابا امروز خیلی بچه ها بهم لگد میزدن خانم دعواشون کرد گفت مگه شماها حیوونید
برای خانم بالای برگه رو خواندم خانم فهمید سواد دارم بهم جایزه یه چیزی داد شبیه منچ
من
قبل از عاشورا
مامان امروز خیلی تو حیاط نگهمون داشتن کله ام پخت
یه کلاس ششمی منو برد پیش ناظم گفت این کار بد کرد
گفتم وا مگه چکار کردی گفت هیچی فقط یه اهنگ گذاشتن من بشکن زدم
من
بابا علی
با اهنگ مداحی رقصیده بوده
جشن يلدا
اربعين حسيني
صبحانه سالم