پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

گل پسر مامان

شیرین کاری گل پسری

1391/9/22 16:40
نویسنده : مامان پریسا
903 بازدید
اشتراک گذاری

گل مامان الان دیگه ١٦ ماهش شده و به خاطر این رشد چشم گیرش میخوام براش کیک بپزم آخه برای روز

جهانی کودک هم کاری نکردم براش چون جفتمون مریض سرما خورده بودیم .

پسرم داره کم کم بزرگ میشه و هر روز شیرین تر از دیروز

عاشق  آب پاشیدن هستی با اون صدای قشنگت میگی پاچید . پاچید .

از روی مبل میپری روی باشت ها. و کلی حال میکنی .

از نقاشی کشیدن فقط چشم چشم دو ابرو کشیدن و عکس باب اسفنجی را دوست داری یکی برات بکشه

هفته پیش خط صاف میکشیدی الان دیگه داره منحنی میشه. به من میگی مامان :

من میگم جانم: میگی بدیر( بگیر )بتش (بکش)

چی بکشم مامان ؟

میگی : جو جو  باب ابرو ( جوجه - باب اسفنجی - چشم چشم دو ابرو )

هر کسی هر چیزی برات میخره باصدای قشنگت میگی میسی

جادو گری که استادشی . تمام شکلات ها را میریزی تو لوله دستمال بالا سرش میگی : اجی اجی ( اجی مجی لا ترجی )دستت هم بالا سر لوله میچرخونی بعد لوله را برمیداری میگی ایناش (ایناهاشش)

بابا محسن  یادت داده اگر جایی گیر کردی به جای اینکه داد و قال راه بییندازی  بگی تیک تیک . تا باز بشه . یک بار یه جایی گیر کردی انقدر گفتی تیک تیک هیچی نشد تا بالاخره دا و قال راه انداختی و من اومدم بازت کردم .

از رنگها آبی و قرمز را میشناسی . بیشتر مواقع درست میگی ولی بعضی مواقع هنگ میکنی اشتباه میگی .

یه بار با ماش(ماشین ) از میدون آزادی رد می شدیم . برج آزادی رنگش عوض شد یهو  گفتی : ای بی (آبی ) لهجه دار میگی .

بعد حواسم نبود گفتی : ابز(قرمز ) لهجه بریتانیایی داری مامان.

تو کف گرگی زدن استادی که این کار خیلی بدیه. بعدش فوری صداتو نازک  میکنی  میگی : ناز

امروز برای اولین  وقتی از خواب پاشدی گفتی : مامان مامان !!

گفتم بله گفتی پاشو بئیم(بریم) گفتم کجا بئیم ؟ گفتی: عمو (منظورت سی دی عمو پورنگه).

گفتم یا حضرت عباس نه مامان . الان عمو نیست وفته (رفته) عصری میاد. آخه امروز چهار شنبه بود. ولی نه این پسر ما رفت تو پذیرایی سی دی را پیدا کرد  و گفت : مامان

چشمم باز کردم گفتم بله ( دیدم سی دی عمو پورنگ دستت گرفتی میگی ایناش ایناش

پاشو بیذار

این اتفاق اولین سری جمله بندی پشت سر هم  و با معنی بود که بیان کردی و من مدیون عمو پورنگ هستم .

البته شب و نصفه شب نداره عمو پورنگ که ساعت ٣ نیمه شب میگه عمو . تا نذار ی ول نمیکنه . که من با ترفند تا صبح پرهامو می پیچونم .

یکبار ساعت ٤ صبح میگی ؟ مامان بابا .

التماست میکنم بابا را بیدار نکنی فایده نداره . میری و با توپت به سر بابای بیچاره میزنی میگی بازی .

١٠ دقیقه بازی میکنی میگی مامان بازی . میریم تو اتاق تا بابا بخوابه . نیم ساعت با لوگو ( خونه سازی )

ور میری .ساعت ٥ صبح میشه

 میگی مامان ؟  من با گریه (جانم)

مامان عمو(عمو پورنگ) . نه فدات شم  عمو خوابیده .

مامان ؟ جانم ؟

بوفه

خلاصه دیگه  درخواست  ها رابگیر تا ٧ صبح .

اینا برای مواقعیه که شما ساعت ٩ شب به رختخواب بری . و بابا علی را نبینی.

صبح ساعت ٧ میخوابی و ١٠ صبح سر حال پا میشی.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)