پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

گل پسر مامان

کلمات قند و عسل

مثلا حرف های تو کاش میشد قند و عسل                                            می آوردم گل سرخ واسه تو  بغل بغل   مامان = مام  یا ماما                                               ...
22 آذر 1391

یک ویروس خطرناک و روزگارانی سخت و طاقت فرسا

سلام بعد از اینکه مادر بزرگ- بابا علی به رحمت خدا رفت و بعد مراسم خاکسپاری که تشریف برده بودیم و آتیش سوزاندیم در مراسم ختم ننه جون ( که همیشه ازش میترسیدم) چشممان به خیار افتاد و چون من عشق خیار بودم . نشسته خوردم. چون مامانم هم نمیدوست شستن یا نه ... خلاصه ٣ روز بعد یهو ویروسه بد جنس اثر کرد . مامانم خیلی ترسید اول با استفراغ شروع شد سریع رفتیم دکتر ریاضی . دارو های مورد نیاز مثل ا آر اس و زینک را گرفتیم ولی چون دازوی ضد تهوع ٨ ساعت یکبار بود مامانم داشت از ترس به لرزه می افتاد از دکتر کلانتری هم وقت گرفتن و با بابا علی رفتیم .... چشمتون روز بد نبینه اولین آمپول ضد تهوع عمرمون را زدیم و تا فردا شب بیهوش خوابیده بودیم ... فقط از هما...
22 آذر 1391

پارک شهر

یک روز جمعه بود . مامان پریسا خونه کار داشت و بابا علی هم طبق معمول 2 ساعت رفت سر کار سر بزنه بیاد . مامان مریم و بابا محسن تصمیم گرفتند پرهام ببرند پارک شهر بازی کنه. زیر زبون پرهام خان مزه کرد و یکشنبه ظهر هم دوباره بقول پرهام دواره رفت پارک شهر . چون نه دوربین برده بودم نه موبایل نتونستم عکس بگیرم . برای همین فقط عکس های روز جمعه را میذارم. بقیه در ادامه مطلب پرهام داره دید میزنه یه وقت کسی نیاد یه سنگ بندازه تو آب داره به پنگوئن هم شکلات میده کمر تمساح شکست  دوباره اردک ؟ این غازه یا اردک؟   ...
22 آذر 1391

سفر به شمال(رامسر)

این اولین سفر پرهامی به شمال بود . همراه مامان  مریم وبابا محسن . رفتنی در ماشین خیلی پسر گلی بود . میدونست که باید بشینه یا بخوابه تا برسه ولی امان از برگشتن بیشتر از ١ ساعت دیگه در ماشین بند نبود . دیگه ماشین سورای ددر محسوب نمیشد. باید پیاده میشد یه گشت میزد تا خستگی پاش در بره . خلاصه اینکه صبح راه افتادیم و شب رسیدیم . از موج دریا به شدت میترسید و حتی نزدیکش هم نمیشد. تا بالاخره به زور و گریه بردیمش تو آب.   واینک ادامه ماجرا را همراه عکس توضیح میدم. نشانگر موس را روی عکس بگذارید با ما باشید در ادامه مطلب . زله آفتابه ایجا پرهام عشقش شده سنگ انداختن در رود خانه   ...
12 آذر 1391